مترجم سایت

مترجم سایت

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 70
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 639591
کل یادداشتها ها : 528
خبر مایه


بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 

«وَ إِذْ قِیلَ لَهُمُ اسکُنُوا هَذِهِ الْقَرْیَةَ وَ کلُوا مِنْهَا حَیْث شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطةٌ وَ ادْخُلُوا الْبَاب سجَّداً نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطِیئََتِکمْ سنزِیدُ الْمُحْسِنِینَ»

«و چون به ایشان گفته شد در این قریه جاى گیرید و از هر جاى آن خواستید، بخورید و در دعا گویید گناهان ما فرو ریز، و از این در سجده ‏کنان درون شوید تا گناهانتان بیامرزیم، و نیکوکاران را فزونى خواهیم داد .»

 

«فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظلَمُوا مِنهُمْ قَوْلاً غَیرَ الَّذِى قِیلَ لَهُمْ فَأَرْسلْنَا عَلَیْهِمْ رِجْزاً مِّنَ السمَاءِ بِمَا کانُوا یَظلِمُونَ»

«کسانى از ایشان که ستمگر بودند، سخنى جزء آنچه دستور داشتند، بجاى آن آوردند و به سزاى آن ستم‏ ها که مى ‏کردند از آسمان عذابى به ایشان فرستادیم .»

 

قرآن کریم / سوره اعراف / آیات 161 و 162

 

به طور کلی بعد از حضرت سلیمان (ع)، وضع بنی اسرائیل، چندان رضایت بخش نبود . بیست و هفت نفر، یکی پس از دیگری به تخت شاهی نشستند و در هر دوره ای اوضاع شهر اورشلیم، تغییراتی یافت . در زمان «یُوآش»، اورشلیم تجدید بنا شده و این پادشاه، هیکل (یا معبد) خدا را نیز مرّمت کرد ... بعدها، چون «عِزّیا» به سلطنت نشست، دوباره حصارهای شهر اورشلیم را مرّمت کرد، و فرزندش بر استحکام حصار شهر افزود؛ خصوصاً بر دیواری که به «صهیون» و «موریا» متصل می شد . اورشلیم در زمان «آخاب» ویران شد، ولی در زمان «حَزقبا»، مرّمت شد . وی کاریزها (قنات ها) و چشمه های فراوانی را در شهر جاری ساخت و بر استواری دیوار اورشلیم بیفزود (13) .

سرانجام، پادشاه آشور، «تیگلت پیلسر»، در 741 قبل از میلاد، به کشور اسرائیل تاخت و شهرهای زیادی را به تصرّف درآورد و نزدیک به شصت هزار نفر را به اسارت گرفت . بعدها، پادشاه دیگر آشور، «شَلَمَنَّصر پنجم»، به خاک اسرائیل لشکر کشید و آنجا را غارت و تاراج کرد و مردم را به اسیری برد . سپس در 586 قبل از میلاد، «بُختَ النَّصَّر» (نبوکد نَصَّر) به اسرائیل تاخت و آنجا را ویران کرد (14) .

به نوشته ی «یعقوبی»، «بخت النصر»، تورات و آنچه از کتاب های پیامبران در هیکل اورشلیم بود، گرفت و در چاهی نهاد و آتش در آن افکند و از خاک انباشته اش ساخت . «اُرمیا» ی پیامبر هم در این زمان بود و چون از آمدن «بخت النصر» آگاه شد، تابوت عهد را برداشت و آن را در غاری پنهان ساخت . شمار کسانی که «بخت النصر» به زمین بابِل کوچ داد، هجده هزار نفر بود که هزار پیامبر در میان آنان بود (15) .

چون کوروش کبیر، شاه هخامنشی ایران، به تخت سلطنت بابِل نشست، اَمر کرد، اُسرای قوم به شهر خود بازگردند و خانه ی مقدّس را بنا کنند . بعد از چندی، «نِحمیا» که از جانب پادشاه ایران در اورشلیم حکومت داشت، به رغم مخالفت بعضی از سران یهود، حصارهای شهر اورشلیم را بنا کرد (16) .

در قاموس کتاب مقدس، از قول «یوسیفوس» مورّخ معروف، آمده است که اسکندر مقدونی در 332 قبل از میلاد، به اورشلیم آمد؛ کَهَنِه (کاهنان) به استقبال وی شتافتند و از عطایای او برخوردار شدند . اسکندر، مالیات سال های هفتم را که سال «یوبیل» می گفتند، به ایشان بخشید . در 320 قبل از میلاد، «بطلمیوسِ سوتر»، از سرداران اسکندر، با لشکر به قصد اورشلیم آمد و آنجا را محاصره کرد؛ آن روز، شنبه بود و چون یهودیان از محاربه در این روز امتناع داشتند، وی شهر را گشود؛ جمعی از اهالی شهر را اسیر کرد و به افریقا برد . بعد از رفتن بطلمیوس سوتر، یکی از بزرگان و شجاعان یهود، به نام «سیمونِ عادل» رئیس کَهَنِه شد و هیکل را وسعت داد و حصارهای شهر اورشلیم را استوار کرد . «بطلمیوس فیلادلفوس» نیز عطایای بسیار و گرانبها به هیکل تقدیم کرد .

در 203 قبل از میلاد، «آنتیوخوس» پادشاه سلوکی، بر اورشلیم تاخت و آن را فتح کرد؛ ولی در 199 قبل از میلاد، یکی از رؤسای لشکر اسکندر، به نام «سَکوباس» شهر اورشلیم را از تصرف «آنتیوخوس» درآورد . مدّت این تسلط، بیش از یک سال نبود، چون یهودیان، دروازه های شهر را برای «آنتیوخوس» گشودند، او به شهر درآمد . وی، پول فراوان به یهود بخشید و هیکل را مرّمت کرد . سرانجام در سال 165 قبل از میلاد، «یهودای مکاپیوس» با لشکری عظیم از یهودیان بر اورشلیم تاخت و شهر را از والی آنتیوخوس گرفت . در این زمان، یهودیان به اورشلیم بازگشتند . بعد از چندی، در سال 135 قبل از میلاد، «یوحَنّا هِرکانوس» ظهور کرد . در زمان او، پادشاه سوریه بر اورشلیم حمله آورد و زیر دیوارِ شهر، نقب زد؛ ولی در اثنای جنگ، صلحی میان آنان منعقد شد و محاصره ی شهر پایان یافت و یهودیان، دیوارهای شهر اورشلیم را مرّمت کردند .

بعد از درگذشت یوحنّا هرکانوس، میان دو فرقه «فریسیان» و «صدوقیان» یهود با حُکام شهر، زد و خوردهایی پیش آمد که منجر به کشته شدن پنجاه هزار نفر از اهالی اورشلیم شد (17) .

در سال 63 قبل از میلاد، «پومپیوس» سردار رومی، اورشلیم را به تصرف درآورد، ولی خزاین هیکل را به جای خود گذاشت . به عکس، در سال 54 قبل از میلاد، «کراسوس» سردار رومی، اورشلیم را به تصرف درآورد و خزاین هیکل را به یغما برد . در سال 40 قبل از میلاد، «پارتیان» (یا اشکانیان)، اورشلیم را تصرف کردند، یک سال بعد از آن، در سال 39 قبل از میلاد، «هیردویس» لشکر بزرگی از رومیان گِرد آورد و شهر اورشلیم را پس از شصت روز محاصره، تصرف کرد . هیرودیس شروع به تعمیر هیکل کرد و در مدت 64 سال حکومت خود، اورشلیم و هیکل را چنان ساخت که اورشلیم به عظمت و جلال گذشته اش بازگشت (18) .

اورشلیم در دوران امپراتوران روم، صدمات فراوان دید . بعد از انقلابی که در زمان «وسپازیانوس» و «تیتوس» پیش آمد، رومیان شهری در محل اورشلیم بنا کردند که آن را «آیلیاکپتولینا» نامیدند؛ ولی در دوران امپراتوری قسطنطین، دوباره آن را «اورشلیم» خواندند (19) .

نوشته اند : هنگامی که قسطنطین و مادرش، هلانه، به کیش مسیح درآمدند، هلانه، بنایی بر سر قبری که می پنداشتند، حضرت عیسی (ع)، در آن مدفون است، بنا کرد و بنایی را که بر روی صخره بود، ویران ساخت و از روی کینه ای که با قوم یهود داشت، آنجا را مکان زباله های شهر کرد . این وضع همچنان بود، تا زمان فتح اسلام، در آن زمان یکی از یهودیان، آنها را به موضع صخره راهنمایی کرد . مسلمانان، آن مکان را پاکیزه کرده و بر روی آن مسجدی بنا کردند، و «قبه الصخره» را به همان حال که امروز است، بنا کردند (20) .

در سال 614 میلادی، خسرو پرویز، اورشلیم را گرفت و صلیب مقدس را از آنجا به تیسفون فرستاد (21) . بلاذری می نویسد : در سال 16 هجری قمری (637 میلادی)  ابوعبیده، ایلیاء را در محاصره گرفت . مردم ایلیاء، از ابوعبیده، اَمان خواستند و خواستار آن شدند که صلحی هماند مردم شهرهای شام با ایشان بسته شود و بر همان قرار، جزیه و خراج بپردازند ... پس از انعقاد صلح و عهدنامه، ایلیاء به سال 17 هجری قمری فتح شد (22) ...

«ابن خرداذ به» در قرن سوم هجری در وصف بیت المقدس می نویسد : ناحیه ی ایلیاء، همان بیت المقدس است و بیت المقدس مرکز شهر حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع) و رحبعام بن سلیمان و فرزندان او بوده است .

به نوشته ی «ابن فقیه»، بیت المقدس، ناف زمین است و در روایات آمده کسی که در بیت المقدس نماز گزارد، گویا در آسمان نماز خوانده است و در روز قیامت، خانه کعبه با تمام حاجیانش به سوی بیت المقدس می آید و به آن خوشامد می گوید . نخستین جایی که بعد از طوفان حضرت نوح (ع)، پیدا شده، صخره ی بیت المقدس بود و در روز قیامت در آنجا در بوق (صور اسرافیل) دمیده می شود و خداوند بزرگ، بندگانش را در آنجا گِرد می آورد (23) .

در نیمه ی اول قرن چهارم هجری قمری، «اصطخری» در وصف بیت المقدس می نویسد : شهری است در جایگاهی بلند و آنجا مسجدی است که در همه ی مسلمانی، مسجدی از آن بزرگتر نیست و ارتفاع جایگاه صخره ای که مسجد بر آن است، از زمین تا سینه ی یک مرد باشد و دراز و پهنای آن صخره یکسان است و حدود ده، دوازده گز است و باید با نردبان به درون آن رفت . در بیت المقدس، آبِ روان نیست، مگر چشمه هایی که به مصرف کشت و زرع می رسد . در همه ی ولایت فلسطین، بیت المقدس، پُر نعمت تر است و محراب حضرت داوود (ع) آنجاست و آن، بنایی است که ارتفاعش نزدیک به پنجاه گز است و از سنگ ساخته شده است (24) .

به نوشته ی صاحب «حدود العالم» : «بیت المقدس، شهری است بر بَرُ کوه و اندر وی هیچ آب روان نیست و اندر وی «مزگتی» (مسجدی) است کی مسلمانان از هر جایی آنجا شوند به زیارت (25) .» 

در نیمه ی دوم قرن چهارم هجری مقدسی در وصف بیت المقدس و مسجد اقصی می نویسد : «در مجلسی نشسته بودم؛ یکی از من هوای بیت المقدس را پرسید؛ به او گفتم : «سَج سَج»؛ نه گرم و نه سرد است . او گفت : این وصف بهشت است . سپس گفتم : ساختمان های آن از سنگ است که از آن بهتر و استوارتر نباشد؛ بی آلایش تر از مردمش نیست؛ پاکیزه تر از بازارش، بازاری نیست؛ بزرگتر از مسجدش ندیده ام؛ زیارتگاه هایش بیش از همه جاست؛ انگورش عالی است؛ گلابی آن بی مانند است؛ هرگونه پزشک حاذق در آن یافت شود و همیشه مسافر در آن فراوان است (26) .

مقدسی اضافه می کند : روزی در مجلسی در بصره نشسته بودم؛ سخن از شهرها به میان آمد؛ به اهل مجلس گفتم : بیت المقدس، گرانقدرترین شهرهاست؛ زیرا که دنیا و آخرت در آنجاست . دنیاداری که آخرت بخواهد، در آنجا خواهد یافت . آخرت داری که دنیا را بخواهد، در آنجا می یابد، نه سرمایش زهرآگین است و نه گرمایش رنج آور . زیباتر از ساختمان هایش و پاکیزه تر از آنها و دلگشاتر از مسجدهایش یافت نشود . خداوند، میوه های درّه و دشت و کوه و دیگر اضداد را در آنجا گِرد آورده است؛ مانند : ترنج، بادام، خرما، گردو، انجیر، موز . آنجا جایگاه روز رستاخیز است . حشر و نشر در آنجا خواهد بود . بزرگداشت مکّه و مدینه به کعبه و حضرت محمد رسول الله (ص) است و روز قیامت، مکّه و مدینه را به بیت المقدس، بدرقه کنند . رستاخیز همه مردم در آنجاست؛ ولی بیت المقدس عیب هایی نیز دارد ...

در تورات آمده که بیت المقدس، مانند طشت زری است که پُر از عقرب باشد؛ چون از گرمابه هایش کثیف تر و پُرخرج تر نباشد . مسیحیان در آن بسیارند؛ دانشمندان اندکند؛ مردمش نامهربانند؛ بر سراها و مهمانخانه ها و همچنین بر آنچه در آنجا به فروش می رسد، مالیات سنگینی بسته اند؛ ستمکش، در آنجا بی یاور است، بردگیان (زنان) اندوهیگنند؛ ثروتمندان رشک خورده، فقیهان تنها؛ ادیبان کمیاب؛ مجلس مناظره و درس نایاب و یهود نصارا بر شهر مسلّطند و مسجد از نماز جماعت خالی است .

این شهر از مکّه، کوچکتر و از مدینه بزرگتر است؛ ولی ساختمان هایش استوارند . شهر، بارویی دارد که یک سوی آن کوه و دو سوی دیگر آن خندقی است . باروی شهر، هشت دروازه آهنین به نام های «صهیون»، «تیه»، «بلاط»، «جُبّ اُرمیا»، «سَلوان»، «اَریحا»، «عمود» و «محراب داوود» دارد . آب در شهر بیت المقدس، فراوان است . گویند در بیت القمدس، چیزی ارزان تر از آب و اذان نیست . کمتر خانه ای است که یک یا چند تا آب انبار نداشته باشد . شهر سه برکه ی بزرگ به نام های «بنی اسرائیل»، «سلیمان»، و «عیاض» دارد . در مسجد اقصی، بیست حُب (خُمر? آب) پُر آب هست . کم کویی (کوچه ای) دیده می شود که در آن حُب یا خمره ی آب نباشد (27) .

مسجد اقصی، در گوشه ی شرقی شهر بیت القمدس رو به قبله واقع است . این بنا که تاریخ آن به زمان حضرت داوود (ع) می رسد، با سنگ هایی به درازای حدود ده ذراع یا کمتر که روی آنها نقر شده و منبت کاری است، ساخته شده است ... در زمان عباسیان، زلزله ای، بخش سرپوشیده ی آن را ویران کرد و جزء پیرامون محراب آن، چیزی از بنای سرپوشیده باقی نماند . به خلیفه ی وقت (المقتدر عباسی) گزارش کردند که بیت المالّ محلی، توانایی بازسازی آن را به گونه ی نخست ندارد؛ خلیفه به فرمانروایان و فرماندهان کشور نوشت که هر یک گوشه ای از کار را برعهده گیرند و آنان بخش ویران شده را، استوارتر از پیش ساختند . این سرپوشیده، بیست و شش دردارد، از جمله «درِ مسین بزرگ» که برابر محراب قرار دارد و با بُرُنزِ زراندود، پوشیده شده است و یک لنگه ی آن را جزء یک مرد بسیار نیرومند باز نتواند کرد . سمت راست سرپوشیده، هفت درِ بزرگ است که درِ میانین آن زراندود است . در سمت چپ نیز هفت درِ بزرگ مانند سمت راست است . در سمت راست صحن، مسجد (یعنی طرف مغرب)، رواق هایی است که بر تیرهایی از مرمر و استوانه ها واقع شده و در شمال صحن مسجد نیز، رواق هایی سرپوشیده از سنگ وجود دارد . در میان سرپوشیده، مجسم? شتری بزرگ در بالای گنبدی زیبا قرار دارد . سقف های رواق ها، به جزء رواق های شمالی، با صفحه های سُربین و سقف رواق های شمالی با فسیفسای (سرامیک) درشت پوشانده شده است (28) .

همه ی صحن مسجد اقصی، سنگفرش است و میان آن دکّه ای (صخره ای) است که از چهار سوی آن با پلکانی بزرگ به بالا می روند و بر بالای دکّه یا صخره، چهار گنبد، به نام های : «قبه السلسله»، «قبه المعراج»، «قبه النّبی»، و «قبه المحشر» وجود دارد که این چهارگنبد زیبا، با روکش های سُربین بر تیرهای مرمری بی دیوار قرار دارند . در میان دکّه، «قبه الصخره» بر یک هشت ضلعی (هشتی) با چهار درگاه قرار گرفته است که هر در، در مقابل یک پلکان است؛ این درها عبارتند از : «در قبله»، «در اسرافیل»، «در صور» و «در نساء» که هم? آنها زراندودند . در بالای هر یک از درها، سردرِ زیبایی از چوب صنوبر که مادرِ المقتدر عباسی دستور ساخت آنها را داده بود وجود دارد و نیز طاقچه ای است که با چوب صنوبر و بُرُنز زینت یافته است . هر طاقچه نیز، دری ساده دارد .

درون هشتی، سه طاقنماست که بر تیرهای مرمر سوار بر دیوار، نشسته و در زیبایی بی همانند است و روی آنها نیز، طاقنماهای دیگری است که درون آنها، طاقنمای دیگری به صورت هشت پهلو و بر ستون های سوار بر پل های قوسی قرار دارد که در بالای آنها، فضایی بلند با طاقنماهایی بزرگ به وجود آورده است . گنبدی نیز بر بالای آنهاست و ارتفاع گنبد از زمین تا نوک سیخ سرِ گنبد، صد ذراع و از دور نمایان است . این گنبد با هم? بزرگی اش، با بُرُنز، زراندود، پوشیده شده است . گنبد سه پوسته دارد : نخست از لوحه های نقاشی شده، دوّم از تیرآهن های مشبّک و سوم از چوب هایی که صفحه هایی بر آن چسبیده است .

در میانه ی گنبد، راهرویی ساخته اند که کارگران برای بازرسی و تعمیر آن به آنجا می روند . چون آفتاب بر این گنبد می تابد، درخششی شگفت انگیز دارد که من (مقدسی) مانندش را در دنیای اسلام ندیده و در جهان شرک نیز نشنیده ام . از سیزده راه که بیست در دارند، می توان به این مسجد داخل شد . این درها عبارتند از : «باب حِطِّه»، «دو در نبیّ»، «درهای محراب مریم»، دو دَرِ رحمت»، «باب برکت بنی اسرائیل»، «درهای اسباط»، «درهای هاشمیان»، «باب ولید»، «باب ابراهیم»، «باب اُم خالد»، «باب داوود»، «باب سکینه»، «باب خضراء . زیارت گاه های داخل مسجد عبارتند از : «محراب های مریم»، «ذکریا»، «یعقوب»، «خضر»، «مقام رسول الله (ص)»، «مقام جبرئیل»، «جایگاه نمل»، «جایگاه نور»، «کعبه»، «صراط» . در سمت چپ (مشرق مسجد اقصی) رواقی نیست، بخش سرپوشیده نیز به دیوار شرقی چسبیده نیست، به علّت اینکه اگر سرپوشیده را تا به دیوار شرقی می سانیدند، قبه ی الصخره برابر محراب واقع نمی شد . درازای مسجد اقصی، هزار ذراع (به ذراع اشبانی یا هاشمی) و پهنای آن، هفتصد ذراع است .

در سقف های مسجد اقصی، چهار هزار تکه چوب و هفتصد تیر مرمر و بر بام (گنبد) آن، چهل و پنج هزار تکه سُرب به کار رفته است . درازا و پهنای صخره ی واقع در میان مسجد که «قبه الصخره» بر بالای آن است، سی و سه در بیست و هفت ذراع هاشمی است . در زیر صخره، فضایی است که گنجایش شصت و نه نفر را دارد . جیره ی روغن زیتون مسجد در هر ماه صد دینار و جیر? حصیر آن در هر سال، هشتصد هزار ذراع است . خدمتگزاران مسجد بردگانی هستند که عبدالملک مروان برای خمس اسیران به آنجا اختصاص داده و از این روی به خاندان «اخماس» شهرت دارند و کسی جزء ایشان حق این کار را ندارد (29) .

 

(ادامه دارد ... منیژه شهرابی)






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ